بسم الله الرحمن الرحیم. این وبلاگ ایجاد شد تا مطالب در دسترس عموم قرار بگیرد و إن شاء الله به پرسش های دوستان پاسخ خواهیم داد
به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ادبیات عرب و آدرس adabiatarab2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

کل مطالب : 108
کل نظرات : 1

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :
فرق بدل و عطف بیان

فرق بدل و عطف بیان 

 ۱- دربدل، غرض متکلم، توضيح متبوع نمی باشد ولی در عطف بیان، غرض متکلم. توضیح متبوع می باشد.

۲- بدل و مبدل منه می توانند ضمير باشند ولی عطف بیان و مبیّن نمی توانند ضمير باشند.                               

۳- بدل و مبدل منه می توانند در تعریف و تنکیر مخالف باشند ولی عطف بیان باید با متبوعش در تعریف و تنکیر موافق باشد.                                                                 

۴- بدل می تواند جمله باشد ولی عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه پیوسته مفرد است.                                                                                                                                                                                   

۵ - متبوع بدل می تواند جمله باشد ولی متبوع عطف بیان نمی تواند جمله باشد بلکه مثل خودش مفرد است.

۶- بدل آوردن فعل از فعل جائز است ولی عطف بیان و متبوعش نمی توانند هر دو فعل باشد.                                                                                    

۷- إتحاد لفظ بدل و مبدل منه جائز است ولی عطف بیان نمی تواند لفظا همانند مبین باشد.

۸- بدل در نیت قرار گرفتن در محل مبدل منه است، یعنی می تواند مبدل منه حذف شود و بدل جانشین آن شود ولی عطف بیان در نیت قرار گرفتن در محل متبوعش نیست.

۹- جمله ای که بدل در آن وجود دارد در نیت دو جمله است ولی جمله ای که عطف بیان در آن وجود دارد لفظاً و معناً و نیةً یک جمله است.                                                                          

۱۰- بدل، تکرار مبدل منه است ولی عطف بیان به هدف روشن تر کردن متبوع خود می آید.

۱۱- بدل مقصود اصلی به حکم موجود در کلام است و مبدل منه کالعدم می باشد ولی عطف بیان این گونه نیست بلکه متبوعش، مقصود اصلی به حکم بوده و عطف بیان، فرع بر متبوعش است.

۱۲- بدل دارای اقسامی از قبیل كل از كل، جزء از کل، اشتمال و... است ولی عطف بیان همیشه کل از کل است، به عبارت دیگر: بدل كل از کل در برخی مصادیق می تواند عطف بیان هم باشد و بالعکس ولی دیگر اقسام بدل هرگز نمی توانند عطف بیان قرار بگیرند.                                                                                               

۱۳ - بدل در أسماء أعلام و دیگر معارف و همچنین در نکرات می آید ولی عطف بیان فقط در أسماء أعلام، کنیه ها ولقب ها می آید.                                                                            

14- بدل می تواند در تبعیت از مبدل منه در تذکیر و تانیث یکی نباشند مانند :جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ

 

تعداد بازدید از این مطلب: 43
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرا اسم زمان خبر از اسم ذات واقع نمیشه

سوال : دلیل اینکه اسم زمان خبر از اسم ذات واقع نمیشود چیه؟!

اسم زمان دلالت برتجدّد و انتقال مسمّى دارد در حاليكه اسم ذات مدلولش امر ثابت و غير متجدّد مى‌باشد و چگونه مى‌توان زمان را برآن حمل نموده و بعنوان خبر ذكر كرد.

اما اسم مکان اینطور نیست.

( اسم زمان متصرم الوجود هست یعنی با اومدن هر جزئی از زمان معدوم میشه و از بین میره با به وجود آمدن جزء بعدش. پس اسم زمان ذات مستمری نداره. )

مثال :

زمانیکه روز جمعه زمان قتل زید باشه پس روز شنبه ای که بعدش هست یک ذات دیگه ای از زمان هست که نمیباشد برای ذات وصف قتل در روز شنبه و روز جمعه متصرم هست و زایل شده همانطور که خود وصف قتل زایل شده .

تعداد بازدید از این مطلب: 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند نمونه عدد عربی

چند نمونه عدد

۱- ساعت ۱۸:۴۳ 

۲- من متولد ۱۹ شهریور ۱۳۸۵ هجری شمسی هستم.

۳- عدد کسری ۷۳۴ ششصد و نود و هشتم

۴- عدد اعشاری ۸۴۱/۳۶۳

۵- عدد توزیعی ۹ تا ۹ تا

 

۱ - الساعةُ الثامِنَ عَشَرَ و ثلاثٌ و أربعونَ دقیقةً

۲ - وَلَدْتُ فِی الیَومِ التاسِعَ عَشَرَ مِن شهرِ شهریور ( الشهر السادس ) سنة ألفٍ و ثلاثِمِئَةٍ و خَمْسٍ و ثَمانِینَ هجریّةً شمسیّةً

( أنا مِنْ مَوالِیدِ یَومِ تِسْعَةَ عَشَرَ ، سِتّةٍ ، اَلفٍ و ثلاثِمِئَةٍ خَمْسَةٍ و ثَمانِینَ هجریّاً شمسیّاً ) 

۳- سَبْعُمِئَةٍ و أربَعَةُ و ثَلاثونَ عَلَیٰ سِتِّمِئَةٍ و ثَمانِ و تِسعِینَ.

۴- ثَمانُمِئَةٍ و واحِدٌ و أربَعُونَ فاصل ثَلاثُمِأةٍ و ثَلاثٌ و سِتُّونَ

۵- تُسَاعُ

تعداد بازدید از این مطلب: 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع اضافه معنوی

انواع اضافه معنوی چیست!؟ 

و اضافه در مثال ( فی ثلاثةِ مواضعَ ) چه اضافه ای است !؟ اگر اضافه معنوی هست از کدام نوعش ( بیانیه - ظرفیه - اختصاصیه ) !؟؟

انواع مشهور اضافه معنویه 

الف) إضافه بیانیه: در این نوع از اضافه، مضاف إلیه، جنس عامی است که مضاف را نیز در بر می گیرد، به گونه ای که می توان بینشان رابطه اسنادی برقرار کرد. بنابراین اضافه عدد به معدود مانند: «اشتریت أربعة کتب» و اضافه عدد به عدد مانند: «عندی من الکتب ثلاثمائة» نیز از این قسم خواهد بود.

ناگفته نماند که این قسم از اضافه را می توان به صُوَر دیگر نیز ترکیب کرد؛ مثلاً مضاف إلیه را بدل یا عطف بیان مضاف دانست و اعراب آن را نیز مطابق آن قرار داد.

ب) اضافه ظرفیه: در این قسم، مضاف إلیه، ظرف زمانی یا مکانی مضاف است.

ج) اضافه اختصاصیة: این نوع از اضافه معنای فی یا من ندارد و برای بیان ملکیت یا اختصاص به کار می رود.

بنابر این واضح شد که اضافه در ( ثلاثة مواضعَ ) اضافه معنویه بیانیه است. مواضع ( مضاف الیه ) عام هست که سه تا ( مضاف ) را نیز در بر میگیرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 34
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تجزیه تعرَورینَ

تَعْرَوْرِیْنَ چه فعلیه و‌ بر چه وزنیه!؟ ( تجزیه کنید )

صیغه ۱۰ یا ۱۲ باب افعیعال

صیغه یکش میشه یَعْرَورِیْ

این فعل صرف کردنش اینه..

یعروری یعروریان یعرورون─ تعروری تعروریان یعرورین─ تعروری تعروریان تعرورون─ تعرورین تعروریان تعرورین اعروری نعروری─ 

باب اِفْعِیْعَال مثل اِعْشِیْشَاب هست..

( اِفْعَوْعَلَ یَفْعَوْعِلُ اِفْعِیْعَال )

اصلش این بوده اِعْرَوْرَوَ یَعْرَوْرِوُ

حالا قواعد اعلال روش پیاده شده..

تعداد بازدید از این مطلب: 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلیل مبنی بر فتحه بودن ماضی

چرا گفتن فعل ماضی مبنی بر فتحه؟؟؟؟

چون فتح أخف از کسر و ضم هست و واجبه استعمالش..

منع شده کسر چون کسر مخصوص اسم هست..

منع شده ضم چون که اشتباه نشود با جمع

چون بعضی عرب ها به جای واو ضمه میگن..

مثلاً برخی عرب ها به جای ( قاموا) میگن ( قامُ )

تعداد بازدید از این مطلب: 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق ای تفسریه با اعنی

نکته عبارتی:

در بعضی عبارت از «أي» تفسیریه استفاده می شود ولی گاهی از جمله«أعني».

فرق دقیق این دو این است که اولی برای ایضاح و بیان است ولی دومی برای دفع سؤال و ازاله ابهام است.

آنگاه در اولی باید روشن کنید که قبلا چه چیزی وجود داشت که محتاج بیان است ،و در دومی باید بگوبید آن سؤال چیست.

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کان ازلیه

کان ازلیه

1.زید(کان)فی الدار (زمان ماضى)

2.زید(یکون)فی الدار (زمان حال/استقبال)

3.زید(کائن)فی الدار (أمس/الآن/غدا)

نکته: ماده"کان" در قلمرو ممکن الوجود، زمان مند است و دارای زمان؛ چنان که در مثال ها ملاحظه می کنید. اما در مورد واجب الوجود (خداوند) منسلخ از زمان است و زمان مند نیست از باب مثال وقتی که می گوییم "کان الله علیما قدیرا" معنایش این نیست که خداوند در گذشته علم و قدرت داشت بل معنایش این است که خداوند همواره علم و قدرت دارد و علم و قدرتش ازلی و ابدی است...

از این رو به این نوع"کان"؛"کان"ازلیه گویند.

تعداد بازدید از این مطلب: 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صیغه فعل تخ

تَخَ 

باب تَفَعْلُل ( تَفَعْلَلَ - یَتَفَعْلَلُ - تَفَعْلُل )

حروف اصلی: وخوی 

مضارع معلوم صیغه هفتش میشه: تَتَوَخْوَیُ : اعلال صورت میگیره میشه:

تَتَخَیٰ =» ازش امر می‌سازیم : تَخَ

جواب_کلی= صیغه هفت امر معلوم باب تَفَعْلُل

تعداد بازدید از این مطلب: 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


انواع توابع

توابع

۱ - توابع لفظی : نعت - عطف بیان - تأکید - بدل - عطف نسق

۲ - توابع معنوی : مستثنیٰ - حال - تمییز 

۳ - توابع مفعولات : حال - تمییز - مستثنیٰ

تعداد بازدید از این مطلب: 33
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مصغر مرکب مزجی

در مصغر کردن مرکب مزجی .. جزء اول رو مصغر کنید.. 

به چند مثال زیر از مرکب مزجی توجه کنید????????????????????

۱- بَعَلْبَک مصغرش میشه بُعَیْلِبَک

۲- حَضْرَمَوْت مصغرش میشه حُضَیْرِمَوْت

۳- مَعْدِیْکَرِب مصغرش میشه مُعَیْدِیْکَرِب

۴- سِیْبِوَیْه مصغرش میشه سُیَیْبِوَیْه

تعداد بازدید از این مطلب: 46
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملات بعد از نکرات و معارف

دلیل اینکه جملات بعد نکرات میشه صفات 

۱- اینکه نکرات به جهت ابهام و نامشخص بودنشان نیاز به توصیف دارند تا اینکه مشخص بشن.

۲- اسم نکره ای که قبل از جمله اومده موصوف هست و نکره هست. و جمله هم در حکم نکره هست. پس از جهت اعراب و نکره بودن تبعیت کردند ( یکی از اقسام صفت جمله بود )

دلیل اینکه جملات بعد معارف میشه حال

۱- اینکه معارف به علت مشخص بودن نیاز به توصیف ندارند بلکه در کلام نیاز به بیان حال آنهاست زیرا حال آنهاست که متغیر و محتاج به بیان است.

- ذوالحال معرفه هست و حال نکره. 

اون اسم معرفه میشه ذوالحال. 

و جمله ای که بعد اسم معرفه اومده میشه حال. چون حال باید نکره باشه و جمله هم در حکم نکره است.

تعداد بازدید از این مطلب: 39
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ایّ محکیه

در عبارت ( لایتعلَّقُ به اَیُّ غرضٍ : هیچ غرضی به آن تعلق نمیگیرد.) واژه « اَیُّ » -که فاعل است برای "لایتعلَّقُ"-

جزو کدوم قسم از اقسام « اَیّ » می باشد!؟

معانی ( اَیّ ) :

استفهامیه و‌ محکیه، شرطیه، موصوله، وصلیه، کمالیه .

أیّ محکیه همون أیّ استفهامیه هست که برای حکایت میاد.

کتاب مبادی العربیة درس ( الحکایة ) صفحه ۳۵۰

۲۸۸ . للحکایة لفظتان و هما « مَن و أیّ » استفهامیتان.

 

جزء هیچکدوم از معانی أیّ نیست.

اگر این أیّ در کلام مثبت به کار برده بشه به معنی ( هر ) یا ( همه ) است. که نقطه مقابل این معنی ( یعنی در کلام منفی ) به معنی ( هیچ ) است.

مثال برای این که أیّ در کلام مثبت به کار برده شده

علیٰ أیّ حالٍ ... ( در هر حال... )

فی أیّ صورةٍ ... ( در هر صورت... )

یا اَیُّها الْاِنسان! ما غَرَّکَ بربّک الکریم؟! الّذی خَلَقَکَ فَسَوّاکَ فَعَدَلَکَ؛ فی اَیِّ صورةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ"(انفطار/٨-۶).

(فی اَیِّ صورةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ ) یعنی خداوند، به هر صورتی که خواست،تو را شکل داد و پدیدار ساخت.

تعداد بازدید از این مطلب: 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق حال و نعت

فرق بین حال و نعت؟!

اطلاق و تقیید: حال و نعت هر دو دلالت بر معنایی در صاحبان خود می کنند، أما نعت همان طور که در تعریف آن آورده اند مطلق می باشد در مقابل حالِ مقیّد، چرا که «حال» معنایی را در ذوالحال می رساند، مقیّد به زمان عامل. مانند: «مررت بزیدٍ ضارباً» یعنی در هنگام مرور من از کنار زید، مشغول به عمل ضرب بود، امّا در مثال: «مررت بزیدٍ الضارب» این مطلب را نمی رساند بلکه مطلب گوینده این است که زید زمان هایی دارای صفت ضرب می باشد و ممکن است در هنگام مرور من از کنار او مشغول این عمل هم نبوده باشد (یوسف حسن عمر، 1978 م: 2/284)

تعداد بازدید از این مطلب: 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق عطف بيان و نعت

فرق های عطف بیان و نعت چیست؟

نعت مشتق یا مؤول به مشتق است ولی عطف بیان جامده یا به منزله جامد.

صفت دلالت می‌کنه بر احوال موصوف و عطف بیان دلالت می‌کنه بر ذات متبوع.

تعداد بازدید از این مطلب: 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تشخیص علم شخص و علم جنس

بدائة_النحو

راه تشخیص علم شخص و علم جنس چیست!؟

پاسخ

راه تشخیص شون همون کلی و جزئی منطق هست.

علم شخص : جزئی منطقی

مثل زید که جزئی هست و فاقد افراد هست.

علم جنس : کلی منطقی

مثل اسامه که برای مطلق شیر هست و واجد افراد هست.

تعداد بازدید از این مطلب: 40
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کلمات کلیدی در ترجمه

نکته در تکنیک های ترجمه ای :

کلمات کلیدی

إن : اگر 

لَو : اگر 

أبداً : هرگز 

لَن : هرگز 

هناک : وسط جمله به معنی آنجا 

هناک : اول جمله به معنی وجود دارد 

لیس هناک : وجود ندارد 

عندی : وسط جمله به معنی نزد من 

عندی : اول جمله به معنی دارم 

لی : وسط جمله به معنی برای من 

لی : اول جمله به معنی دارم

تعداد بازدید از این مطلب: 42
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرق کما قلنا و لما قلنا

از اصطلاحات استعمال شده در کتب سنتی، دو عبارت «کما قلنا» و «لما قلنا» است.

 کما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علت همراهش نبوداست.

 لما قلنا: اشاره دارد به کلامی که سابقا ذکر شده و علتش هم ذکر شده است.

 کما مرّ و لما مرّ هم همین گونه اند.

عن بعض المعاصرین مع تصرف.

تعداد بازدید از این مطلب: 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تاء تأنيث

تاء تانیث :

صیغه 4 و 5 ماضی: ضربت و ضربتا

تاء تانیث افعال به شکل مبسوطه یعنی کشیده نوشته میشود. 

در اسماء به شکل گرد یا مربوطة . 

در حروف به هر دو طریق یعنی گرد یا کشیده. مانند: ثُمّةَ یا ثُمَّتَ

تعداد بازدید از این مطلب: 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند نمونه تاکید

تفاوت «إنَّ زیداً قائمٌ» با «زیدٌ نفسُهُ قائمٌ» با «زیدٌ قائمٌ قیاماً

مضمون هر سه عبارت دارای تأکید است ولی تأکید هر یک با دیگری تفاوت دارد. عرب زبان هر جا نیاز به تأکید ببیند از تأکید استفاده می‌کند گاهی کلّ حکم را مانند جمله‌ی اوّل که کلّ حکم تأکید شده است، گاهی یک کلمه را تأکید می‌کند،مانند جمله‌ی دوّم که «زید» توسّط «نفس»، تأکید شده است، و گاهی در صدد تأکید حدث است، مانند جمله‌ی سوّم که تأکیدِ حدَث یعنی «قیام» است.

تعداد بازدید از این مطلب: 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


استدراک چیست

استدراک آن رفع توهمی هست که از کلام قبل بدست میاد .

مثلاً ما میگیم لکن برای استدراک هست . خب چون یک توهمی از کلام قبل برای ما بدست میاد لکن میاد این توهم رو از بین می‌بره . مثلاً من میگم 

زید مجتهد ( زید کوشا هست) 

برای تو این توهم ایجاد میشه که شاید پسر خوبیه

 من برای اینکه این توهم تو رو از بین ببرم ، میگم لکنه شر ( لکن زید پسر بدی هست )

زید مجتهد لکنه شر

بصورت خلاصه : رفع و از بین بردن توهمی که از کلام قبلی شکل میگیره بواسطه ادات استدراک

به عبارت دیگر:

استدراک : روی برگرداندن از جمله قبل ( معنای فرعی ) و روی آوردن به جمله بعد.

استدراک یعنی دفع ( از بین بردن ) توهم از کلام سابق

تعداد بازدید از این مطلب: 39
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راه های تشخیص مفاعیل خمسه

راه های تشخیص مفاعیل خمسه :

۱ - مفعول مطلق تأکیدی ، فعل رو تأکید می‌کنه.

مفعول مطلق نوعی برای بیان نوع فعل میاد.

مفعول مطلق عددی برای بیان عدد میاد‌‌.

۲ - مفعول به : آن چیزی هست که فعل بر آن واقع شده. 

مثلاً ( ضَرَبَ سعیدٌ زیداً ) 

زدنِ سعید بر زید واقع شده.

۳ -مفعول فیه : آن زمان یا مکانی که فعل در آن پدید اومده رو معلوم می‌کنه.

۴ - مفعول له یا مفعول لأجله : آنچه که فعل برای آن و به جهت آن پدید آمده را روشن می‌کنه.

۵ - مفعول معه : آنچه که فعل با همراهی آن شکل گرفته

جوابش بسیار طولانی هست چون باید کل درس مفاعیل خمسه رو‌ توضیح داد و تک تک فرق هاشون رو گفت. که در کتب نحوی نوشته شده . و در هر مواردی شروط نصب این مفاعیل گفته شده.

فراجع مبادیَ العربیة

تعداد بازدید از این مطلب: 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نقش ما در بما یعملون

وَ إِنَّ کُلّاً لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمَالَهم إنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبِیْرٌ. ( هود / ۱۱۱ 

شاهد مثال ( بما یعملون )

۱ - ( ما ) رو حرف مصدری ( موصول حرفی ) گرفته.

چون اگه ( مای ) حرف مصدری وجود نداشت حرف جر ( باء ) بر فعل یا جمله داخل میشد و جایز نیست. ( یعنی : بِیعملون ) .

به همین خاطر ( ما ) اومده که ( یعملون ) رو تأویل به مفرد ببره

۲ - طبق پاورقی ( ما ) رو موصول اسمی گرفتند. پس حرف جر ( باء ) بر ( ما موصول اسمی ) داخل شده و ( ما ) جمله یا فعل نیست. پس جایز هست حرف جر بر سر ( ما ) بیاد.

نکته : در صورتی ( ما ) موصول اسمی باشه گفتیم باید عائد ( ضمیر ) بهش برگرده. 

خب ضمیر رو در تقدیر گرفتن یعنی اصلش این بوده ( بما یعملونه خبیر ) 

حذف ضمیر عائد زمانیکه منصوب باشه زیاده

خلاصه:

در این مثال هر دو وجه در ما جایز هست. موصول حرفی بنا بر اینکه عائد ندارد. موصول اسمی بنا بر اینکه عائد ( ضمیر ) دارد.

پس نتیجه میگیریم که موصول اسمی مرجع ضمیر واقع میشه.

یا به عبارت دیگر : موصول اسمی ( ضمیر ) بهش بر میگرده که به آن ضمیر میگن عائد.

در اینجا ( ما ) موصول حرفی باشه بهتره. چون عدم التقدیر أولی من التقدیر.

تعداد بازدید از این مطلب: 42
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود